
داستان منفی اندیشی من!
داستان روزی که به مهمونی رفته بودم و دیدم که همه دارن بهم نگاه می کنند و میخندن و پچ پچ میکنند من به خودم شک کردم و به خودم نگاه کردم اما من هیچ مشکل...
داستان روزی که به مهمونی رفته بودم و دیدم که همه دارن بهم نگاه می کنند و میخندن و پچ پچ میکنند من به خودم شک کردم و به خودم نگاه کردم اما من هیچ مشکل...